سوگند خانم
لالا لالا دخترم راحت جان دلبرم
بهای ناز تو رو هر چی باشه می خرم
لالا لالا نازنین برای من بهترین
با چشای قشنگت گلهای نازو ببین
لالا لالا گل مینا شکر خدا یکتا
عطا نموده بر ما نوگلی نازو زیبا
لالا لالا گل پونه غم تو دلت نمونه
تویی برای مادر نفس، عزیز دردونه
لالا لالا کودک من دختر کوچک من
فدای اون اداهات تویی عروسک من
لالا عزیز دلبند باشه همیشه لبخند
رو غنچه ی لبانت چشماتو حالا ببند
روز و شبهای اول خیلی سخت بود از یک طرف گریههای شبانه سوگند خانم که خواب به طور کامل از ما گرفته بود و از طرفی شیر نخوردن سوگند خانم خیلی فکرمون مشغول کرده بود و بابت این موضوع اذیت میشدیم.
سوگند بردیم دکتر و بعد از آزمایش متوجه شدیم زردی داره. دکتر گفت زردی خفیفی داره و جای نگرانی نیست و قطره شیرخشت تجویز کرد.
از تجربه پدربزرگها و مادربزرگها کمک گرفتیم و از عرق کاسنی برای پایین آوردن زردی سوگند خانم استفاده کردیم به این صورت که اول دمای عرق کاسنی ولرم کردیم و دست و پای سوگند خانم با پنبه آغشته به عرق کاسنی شست وشو دادیم و خوشبختانه با بکارگیری تجربه بزرگترها همه چیز روبراه شد و آزمایش بعدی همه چیز طبیعی بود.
حالا سوگند خانم دوماهش شده و گریههای شبانش یک مقدار کم شده و بجاش به شیرین کاریهاش اضافه شده.
دی ماه سوکند خانم بردیم بهداشت و واکسن سه گانه، دو ماهگی زدیم. پرستار گفت اول کمپرس آب سرد و بعد کمپرس آب گرم روی قسمت تزریق قرار بدیم و در صورت تب کردن دو برابر وزنش بهش قطره استامینوفن بدیم سوگند خانم روز اول یک مقدار طب داشت و روز دوم به بعد بهتر شد.
سوگند مامان و بابا حالا چهار ماهش شده و گریههای شبانش خیلی خیلی کم شده و خیلی شیرین شده با خندهها و شیرین کاریاش بدجوری خودشو توی دل همه جا میکنه روزهایی که سرکار هستم دلم براش تنگ میشه وقتی از سرکار تعطیل میشم سریع خودم میرسونم خونه بغلش میکنم حسابی میچلونمش ماشاءالله خیلی کنجکاو شده برای عروسکهاش دست و پا میزنه و دوست داره باهاشون بازی بکنه.
اسفند ماه سوگند خانم بردیم بهداشت و واکسن چهار ماهگی زدیم و واکسن شش ماهگیشم اردیبهشت ۹۵ زدیم. آخر شش ماهگی سوگند خانم برای اولین بار یک حرکت آکروباتیک انجام داد یاد گرفته بود غلت بزنه، سوگند غلت میزد و ما ذوق میکردیم و خوشحالی میکردیم.
ما شاء الله جنب و جوش سوگند خانم خیلی زیاد شده و درباره اشیاء و وسایل دور و بر خودش خیلی کنجکاو شده هر چیزی که دم دستش باشه میخواد بخوره.
هر چیز کوچولو در حد سر سوزن هم اگه روی زمین باشه از چشم های سوگند خانم پنهون نمیمونه و تا بیایی به خودت بجنبی گذاشته تو دهنش و یه لبخندم بهت تحویل میده که خبر از این میده سوگند خانم داره دندون در میاره.
هر روز به حرکات آکروباتیک سوگند اضافه میشد تا اینکه هفته اول نه ماهگی شروع کرد به چهار دست و پا رفتن اما بصورت دنده عقب ما هم نگاه میکردیم، میخندیدیم و به سوگند فرمون میدادیم تا راحت دنده عقب بیاد.
چهار دست و پا رفتن سوگند خانم همراه شد با افزایش بزاق دهانش و به حدی بزاق دهانش زیاد شده بود که جلوی لباسش خیس میشد چند روزی که از این موضوع گذشت متوجه شدیم یک دونه مروارید سفید کوچولو از فک پایین سوگند خانم بیرون آمده و چند روز بعد دومین مروارید هم نمایان شد حالا سوگند خانم دوتا دندان کوچولو قشنگ داشت.
چشم چشم دو ابرو یه بینی کوچولو
لباش شبیه غنچه یه صورت تپلو
نازه مثل عروسک صورت ماه کودک
روی لثه اش می بینی دو مروارید کوچک
وقتی که دندونا رو تو دهن نی نی دید
یک فکر خوب و تازه به ذهن مامان رسید
باید باشه از حالا مواظب دندونا
یادش نباید بره مراقبت از اونا
با اون دو تا دست ریز نی نی ناز و عزیز
نمی تونه بشوره که دندوناشو تمیز
باید مامان یا بابا بعد خوردن غذا
تمیز کنند خوب خوب دندونای نی نی را
اینم آش دندونی سوگند خانم که مامان فاطمه زحمتشو کشیده
اواسط مرداد ۹۵ هستیم و سوگند مهربون و خندان هر روز یک شیرین کاری جدید میکنه حالا دیگه خیلی سریع چهار دست و پا میره بعضی وقتی دنبال ما از این اتاق به اون اتاق میاد و بعضی وقتی از دستمون فرار میکنه منم سریع میدوم و میگیرمش و حسابی میچلونمش.
جدیدترین شیرین کاریشم اینکه مبل میگیره و روی دوتا پاهای کوچولو و نازش میایسته و کلی ذوق میکنه.
دختر عزیزم امیدوارم همیشه سلامت باشی.
انشالله زیر سایه پدر و مادر بزرگ شه